7:30am :
دوتا دست به من قرض بدید که 4 دستی بزنم توی سرم با این هوش و حواس مریضم ! این فراموشی مسخره کِی می خواد دست از سر من برداره نمی دونم !
جفت روپوش هامو تا کردم توی پاکت گذاشتم آماده که بیارم اونوقت پاکت رو خیلی تمیز گذاشتم جلو درب و خودم اومدم بیمارستان! حالا کِی یادم اومده باشه خوبه ؟! 100 متری بیمارستان ! بیمارستان فارابی تا خونه ما چقدر راه باشه بهتره ؟! تقریبا 45 دقیقه بدون توقف!
الان یکی پیدا بشه به من بگه من چرا اومدم ؟!
1:30pm :
یه جورایی کلا مهمونی اومده بودم دیگه ! نه روپوش سفید نه روپوش آبی ویژه !
گان و پاپوش پوشیدم رفتم داخل بخش اصلا هم به روی خودم نیاوردم . یکی دوساعت که گذشت استاد گفت : تو روپوشت کجاست ؟!!! گفتم استاد هر دوتا روپوشمو آماده توی پاکت گذاشتم اما موقع اومدن جا گذاشتم و نزدیک بیمارستان که رسیدم متوجه شدم . چشماش گرد شد و سری تکون داد که از 100تا فحش بدتر بود!
بعد از tea time از شانس خوشکلم بیمارم سی تی اسکن داشت و استاد هم گفت باهاش برو CT ، حالا من روپوش سفید نداشتم با گان هم که نمیشد ... به استاد گفتم خوب من که روپوش سفید ندارم ! استاد گفت روپوش سفیدتو هم ...؟! گفتم آره دیگه ... درسا گفت بدو از اتاق rest روپوش منو بردار ...
خلاصه اینکه شدیدا آبروم رفت ! بیمار پرکاری هم داشتم که مجبور شدم آخر از همه شیفت رو تحویل بدم ! تازه بچه ها هم کمکم کرده بودن . آخرش هم کنترل CVP افتاد گردن nurse عصر کار ! البته من مقصر نبودم CVP Line بیمارم کار نمی کرد و لخته مسدودش کرده بود به خاطر همین کلی زمان برد تا آروم آروم با کلی استرس راه انداختمش ( CVP رو توی یکی از وریدهای خیلی مهم و حساس می ذارند که مستقیما وارد قلب میشه ... احتمال پرتاب آمبولی و سکته و ... بود)
4:14pm :
لوکا : هر چقدر هم به یک دختر کمک کنی ، باز هم رازشو پیش خودش نگه میداره.
8pm :
نکته کنکوری رانندگی : توی مشهد کسی عادت نداره از سمت چپ سبقت بگیره ! (کلا همه علاقه بیشتری دارند که از سمت راست شما سبقت بگیرند اگر خدایی نکرده کسی از سمت چپ شما سبقت گرفت مطمئن باشید بومی نیست!)
10pm :
امشب داشت طلسم شکسته میشد و ماشین خریداری میشد که نشد که بشه...
.: Weblog Themes By Pichak :.